ترنم بارون
|
مدتهاست حتی در تنهایی هایم نیز "آه" نکشیده ام؛ -نه اینکه مدتهاست که غمی نیست ها،نه!- راستش را بخواهی می ترسم، می ترسم که"آه" پرغبار و دردآلوده این روزهایم بر آئینه بی غبار دلت بنشیند و دل بی زنگارت را زنگی کند.....! -بانو من هرچند که سینه ام مدتهاست می سوزد و حرارتش از چشمها و نفس هایم نیز می بارد،اما؛ " حیف آئینه بی غبار توست که زنگاری شود.......!" . . . پ.ن1: بانوی من گفتم که مدتها بود آه نکشیده بودم ، من رو ببخش که دیشب این آتش نهفته در سینه بیش از اندازه سوزان شد و من بازهم آه کشیدم....!! پ.ن2: مخاطب خاص این پست تویی، می دانم که می دانی..!! :) [ دوشنبه 91/3/29 ] [ 11:58 صبح ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
برای دختری که از تبار باران ست باران رد پای توست.... وقتی در کوچه مان صدای باران می آید؛یعنی تو از کوچه مان درگذری!! چه خوب که باران می بارد....... . . . پ.ن1:بهترین موسیقی برای من صدای بارونِ وقتی که به دنیای خاکی ما نازل میشه پ.ن2:بهترین لحظه وقتیِ که داری زیر آسمون شب دعا می کنی و یه مرتبه بارون می گیره. پ.ن3:خدایا به اسم بارون.........
[ جمعه 91/3/26 ] [ 3:27 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
به نام او.....
امروز قصه عمرم را برای یکی از محارم حریم دل می گفتم؛ وقتی به نام تو رسیدم تنفر سراسر وجوم را گرفت، گویی هرچه بیشتر از آن روزها می گذرد این داغ تازه تر می شود!! امروز باز هم تکرار نام ظاهری و زیبایت کار دست دلم داد؛ راست می گفت شاعر:"در نام نامه های کهن-گهگاه نامی شبیه صاحبان خود یافت می شود در نام نامه های معاصر هیچ بی شک شناسنامه خود را می سوزانی" وقتی که نام واقعی ات را در روایت هایم فاش کنم.........!!!
پ.ن1:منظور از شاعر استاد محمد علی بهمنی بود،شعری که به عنوان تضمین در نوشته ام استفاده کردم "نام" نام دارد.
پ.ن2:مخاطب نوشته کسی ست که آتش حسادتش پرِ مرا گرفت،کسی که گمان می بردم دوست من است.....!!!
[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 12:42 صبح ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |